- گیاه خوار
- خورنده گیاه، جانوری که خوراکش منحصرا گیاهان و علفها باشد علف خوار جمع گیاه خواران. یا گیاه خواران. ( جمع گیاه خوار) جانورانی که منحصرا تغذیه آنها از انساج گیاهی باشد از قبیل دامها و انواع گوزنها و آهو ها و برخی حشرات علف خواران، علف زار مرتع: چون ربیع بودی بگیاه خوار از آنجا برفتندی
معنی گیاه خوار - جستجوی لغت در جدول جو
- گیاه خوار
- هر جانوری که انرژی مورد نیاز خود را با مصرف گیاهان به دست آورد، خورندۀ گیاه، علف خوار
- گیاه خوار
- Vegetarian
- گیاه خوار
- vegetariano
- گیاه خوار
- vegetarisch, Vegetarier
- گیاه خوار
- wegetariański, wegetarianin
- گیاه خوار
- вегетарианский , вегетарианец
- گیاه خوار
- вегетаріанський , вегетаріанець
- گیاه خوار
- vegetariano
- گیاه خوار
- végétarien
- گیاه خوار
- vegetariano
- گیاه خوار
- vegetariër
- گیاه خوار
- शाकाहारी
- گیاه خوار
- vegetarian
- گیاه خوار
- 채식주의자 , 채식주의자
- گیاه خوار
- צמחוני , צִמְחוֹנִי
- گیاه خوار
- 素食的 , 素食者
- گیاه خوار
- ベジタリアンの , 菜食主義者
- گیاه خوار
- vejetaryen
- گیاه خوار
- mlo wa mboga, mlaji wa mboga tu
- گیاه خوار
- มังสวิรัติ , มังสวิรัติ
- گیاه خوار
- নিরামিষভোজী , নিরামিষভোজী
- گیاه خوار
- سبزی خور , سبزی خور
- گیاه خوار
- نباتيٌّ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل گیاه خوردن گیاه خوری. گیاه خور. گیاه خوار، علف زار مرتع چراگاه
خورنده گیاه، جانوری که خوراکش منحصرا گیاهان و علفها باشد علف خوار جمع گیاه خواران. یا گیاه خواران. ( جمع گیاه خوار) جانورانی که منحصرا تغذیه آنها از انساج گیاهی باشد از قبیل دامها و انواع گوزنها و آهو ها و برخی حشرات علف خواران، علف زار مرتع: چون ربیع بودی بگیاه خوار از آنجا برفتندی
عمل گیاه خوار گیاه خواری
مرده خوار نسا خوار
آنکه از مخدوم خود جیره گیرد
کسی که از دیگری جیره می گیرد
آنکه چیزهای گندیده و فاسد بخورد
کسی که خرده ریزۀ ته سفره را می خورد، کنایه از نیازمند، محتاج
بسیار خورنده پرخور شکم پرست: آن سبک روح همچو روح برفت وین گران خوار همچو ریگ بماند. (مجد الدین محمد بن عدنان)
کسی که شخصی دیگر یا شیئی را بشهادت طلبد
کسی که چیز های بدبو و پست (مانند شکنبه روده و غیره) خورد